نوشته شده توسط : reza

شب زفاف

دختر و پسری به عقد هم درآمدند و شب زفافشان رسید پس شب را به صبح رسانیدند. صبح اول وقت که پسر از خواب بیدار شد رویش را به سمت دختر کرد و گفت :سلام عزیزم ! خسته نباشی ! دختر گردنش را خواراند و گفت : سلام !تو هم خسته نباشی عزیزم ! پسر گفت : شب بیاد ماندنی بود بخصوص که تو نیز بسیار حرفه ای عمل می کردی !سپس چشمهایش را تنگ کرد و به دختر گفت : راستش یک لحظه بخاطر وارد بودنت در .... بهت شک کردم که نکنه خدای ناکرده .... اما با داشتن سند دخترانه بودنت فهمیدم که اشتباه کرده ام ! دختر لبخند ملیحی زد و گفت : راست می گویی عزیزم ! تو نیز دیشب آنچنان حرفه ای رفتار می کردی که من نیز گمان بردم که قبل من با دهها تن رابطه داشتی ! اما اکنون که این سخن را گفتی فهمیدم که هنوز دستت به خون كسی آلوده نشده است.

do.php?img=79



داغ کن - کلوب دات کام کسب درآمد با جستجو در گوگل
کسب درآمد با جستجو در گوگل کسب و کار سالم و اصولی در اینترنت

:: موضوعات مرتبط: عکس ، مطلب و ... , گالری عکس , ,
:: بازدید از این مطلب : 463
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: